داستان از این قرار است که نیازی نیست به دل نوشته هایم محل بگذارید. و داستان دیگر این است چرا که نه؟

هیچ چیز اجبار نیست.

ولی خب بد نیست گاهی به درد دل یک دیوانه گوش سپرد و خاطراتش را زندگی کرد!

می خواهم طرفداری کنم، از تمام گاه و بیگاه ها که می آیند و شاید دانه امیدی در دل بکارند و شاید تیشه به ریشه بزنند و خاطراتی را به یاد آورند ک جان کنده ایی تا از یادشان ببری. من می خواهم طرفداری کنم از هر آنچه که آتشم زد و هر آنچه که خموشم می کند.

من طرفدار تمام حس های خوب و بد و باعث و بانی شان هستم. چرا که هر چه هستم را همین خوب و بد ها ساخته.

به دنیای طرفدارانه ی من خوش آمدید.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها